شبهه : در روایتی در وسائل الشیعه امده که امام علی (علیه السلام ) کسانی را که با ایشان جنگیده اند را اخوان خطاب کرده اند ، پس ما هم نبایداز خوارج و اهل صفین یعنی لشکر معاویه بد گویی کنیم !!!
روایت :
عن الامام الصادق عن ابیه (علیهما السلام): (أنّ علیاً (علیه السلام) لم یکن ینسب أحداً من أهل حربه إلى الشرک ولا إلى النفاق ولکن یقول: هم اخواننا بغوا علینا ).
همانا حضرت علی علیه السلام احدی از محاربینش را به شرک و نفاق منسوب نکرد؛ ولکن می گفت: ایشان اخوان (برادران ما) هستند که علیه ما بغی ورزیدند.
وسائل الشیعة ط-آل البیت نویسنده : الحر العاملی، الشیخ أبو جعفر جلد : 15 صفحه : 83
جواب :
در ذیل روایت مرحوم حر عاملی بر فرض صحت ، ان را از جهت تقیه می داند
أقول : هذا محمول على التقیة .
نام کتاب : وسائل الشیعة ط-آل البیت نویسنده : الحر العاملی، الشیخ أبو جعفر جلد : 15 صفحه : 83
ثانیا انچه در این نقل امده که حضرت ان را به طرف مقابلشان در جنگ نسبت نداده اند شرک است نه مطلق کفر ،کفر مصادیقی دارد که یکی از انان شریک قائل شدن برای خداوند است و کفر می تواند مصادیق و علت های دیگری هم داشته باشد مثل انکار و تکذیب کلام خداوند و رسولش یا نفی ضروری دین و ...
به عنوان مثال می بینیم در نهج البلاغه در نامه ای حضرت صراحتا از معاویه و لشکرش به عنوان کافر و جاحد نام می برند ..
زَعَمْتَ أَنَّکَ جِئْتَ ثَائراً بِدَمِ عُثْمانَ، وَلَقَدْ عَلِمْتَ حَیْثُ وَقَعَ دَمُ عُثْمانَ فَاطْلُبْهُ مِنْ هُنَاکَ إِنْ کُنتَ طَالباً، فَکَأَنِّی قدْ رَأَیْتُکَ تَضِجُّ مِنَ الْحَرْبِ إِذَا عَضَّتْکَ ضَجِیجَ الْجِمَالِ بِالْأَثْقَالِ، وَکَأَنِّی بِجَمَاعَتِکَ تَدْعُونِی جَزَعاً مِنَ الضَّرْبِ الْمُتَتَابِعِ، وَالْقَضَاءِ الْوَاقِعِ، وَمَصَارِعَ بَعْدَ مَصَارِعَ، إِلَی کِتَابِ اللهِ، وَهِیَ کَافِرةٌ جَاحِدَهٌ، أَوْ مُبَایِعَةٌ حَائِدَةٌ.
پاسخ به خونخواهی دروغین معاویه: خیال کردی به خونخواهی عثمان آمده ای؟ در حالی که میدانی خون او به دست چه کسانی ریخته شده، اگر راست میگویی از آنها مطالبه کن، همانا من تو را در جنگ مینگرم که چونان شتران زیر بار سنگین مانده، فریاد و ناله سرمیدهی، و میبینم که لشکریانت با بیصبری از ضربات پیاپی شمشیرها، و بلاهای سخت، و بر خاک افتادن مداوم تنها، مرا به کتاب خدا میخوانند در حالی که لشکریان تو، کافرند و در انکار، از بیعت کنندگانند و پیمانشکن.
نهج البلاغه نامه 10
یا در جای دیگر اینگونه می فرمایند :
فَوَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَکِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْکُفْرَ فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَیْهِ أَظْهَرُوهُ.
قسم به خدایى که دانه را شکافت، و پدیدهها را آفرید، آنها اسلام را نپذیرفتند؛ بلکه به ظاهر تسلیم شدند، و کفر خود را پنهان داشتند، آنگاه که یاورانى یافتند آن را آشکار ساختند.
نهج البلاغه، خطبه 16.
ابن حدید معتزلی سنی معتزلی در شرح کلام حضرت اینگونه تصریح می کند :
و هذا یدل على أنه (علیه السلام) جعل محاربتهم له کفرا
این جمله مولا علی ع دلالت می کند برای اینکه حضرت امیر، جنگ با انها را جنگ با کفار می دانست
شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید: ج 15، ص 16، تحقیق: محمد أبو الفضل إبر اهیم، المکتبة العصریة،صیدا- بیروت،ط. 2008م- 1428هـ.
ثانیا روایات متعدد و معتبر در مصادر خود مخالفین داریم که حضرت به عنوان مثال لشکر معاویه را دشمنان اسلام و با تعبیر بقیة الاحزاب یاد می کنند
حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ یَعْقُوبَ، قَالَ: نا السَّیِّدُ بْنُ عِیسَى، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی خَالِدٍ، عَنْ قَیْسِ بْنِ أَبِی حَازِمٍ، قَالَ: قَالَ عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: انْفِرُوا بِنَا إِلَى بَقِیَّةِ الْأَحْزَابِ، انْفِرُوا بِنَا إِلَى مَا قَالَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ، إِنَّا نَقُولُ:صَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ، وَیَقُولُونَ: کَذَبَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ
به قیس بن ابی حازم گفته شد: چرا علی (علیه السلام) را دشمن می داری؟ گفت: زیرا از او شنیدم که می گفت: برای نبرد با باقی مانده احزاب برخیزید و حرکت کنید به سوی کسانی که می گویند خدا و رسولش دروغ گفتند و ما می گوییم که خدا و رسولش راست گفتند
مسند البزار = البحر الزخار، ج 2 ص 191 ح 571
یا در جای دیگر در مورد لشکریان جمل اینگونه می فرماید که :
أَلَا وَ إِنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ وَ اسْتَجْلَبَ خَیْلَهُ وَ رَجِلَهُ وَ إِنَّ مَعِی لَبَصِیرَتِی مَا لَبَّسْتُ عَلَى نَفْسِی وَ لَا لُبِّسَ عَلَیَّ. وَ ایْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ لَا یَصْدُرُونَ عَنْهُ وَ لَا یَعُودُونَ إِلَیْهِ.
آگاه باشید ڪه شیطان حزب خود را گرد آورده و سواران و پیادگانش را بسیج کرده است .
همان بصیرت دیرین هنوز هم با من است ، چنان نیستم که چهره حقیقت را نبینم و حقیقت نیز بر من پوشیده نبوده است ؛ به خدا سوگند، بر ایشان گودالى پر آب کنم، که چون در آن افتند نتوانند بیرون شوند و چون بیرون آیند، هرگز، هوس نکنند که بار دیگر در آن افتند.
نهج البلاغه صبحی صالح، ص ۵۴خطبه ۱۰
ثانیا در موارد متعدد قرآن آمده انبیاء الهی قوم کافر خویش را برادر خویش می خواندند و این هیچ دلالتی بر عدم گمراهی و کم بودن گناه و جرمشان نمی کند:
به عنوان مثال می توان به این موارد در قران کریم اشاره کرد :
در این جا حضرت هود (علیه السلام) برادر قوم خودش ، قوم عاد خوانده می شود . ایا این دلالت بر خوب بودن قوم کافر ایشان می کند ؟!
وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ .
اعراف / ۶۵
یا از حضرت صالح به عنوان برادر قوم کافر ثمود یاد می شود :
وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ قَدْ جَاءَتْکُمْ بَیِّنَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ هَذِهِ نَاقَهُ اللَّهِ لَکُمْ آَیَهً فَذَرُوهَا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ .
اعراف / ۷۳
در این جا هم از حضرت شعیب (علیه السلام) برادر قوم کافرش یاد می شود ، :
وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ قَدْ جَاءَتْکُمْ بَیِّنَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ .
اعراف / ۸۵
یا از حضرت هود پیامبر (علیه السلام) به عنوان برادر قوم کافرش یاد می شود ...
سوره مبارکه هود ، آیه ۵۰ :
وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ (۵۰) یَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى الَّذِی فَطَرَنِی أَفَلَا تَعْقِلُونَ .
هود / ۵۰
سوره شعراء ، آیه ۱۰۶ :
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ . شعراء / ۱۰۶
سوره مبارکه شعراء ، آیه ۱۲۴ :
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ . شعراء / ۱۲۴
سوره مبارکه شعراء ، آیه ۱۴۲ :
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ . شعراء / ۱۴۲
سوره مبارکه شعراء ، آیه ۱۶۱ :
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ . شعراء / ۱۶۱
ثالثا به عنوان مثال عدم انتساب صفت بی سوادی به شخص بی سواد از سوی ما دلالت بر با سواد بودن او ندارد ، و اگر هم حضرت بخاطر ملاحظاتی در برهه ای با منافقینی که با ایشان قتال کرده بودند علنا به انها منافق نگفتند دلالت بر عدم منافق بودن انها ندارد ...