مشکات الولایه پاسخ به شبهات و معارف ، مودبانه و مستدل

بایگانی
آخرین مطالب

اعتراف البانی وهابی و ... به جعلی بودن حدیث اصحابی کالنجوم

 

 

البانی از علمای معاصر وهابی می‌گوید:

(اختلاف اصحابی لکم رحمه و اصحابی کالنجوم فبایهم اقتدیتم اهتدیتم) کلاهما لا یصح: الاول واه، جدا و الآخر موضوع )

دو حدیث :( اختلاف اصحابی لکم رحمه و اصحابی کالنجوم فبایهم اقتدیتم اهتدیتم)  صحیح نبوده و اولی انها واهی و پوچ و دومی (اصحابی کالنجوم) جعلی و وضع شده است .

البانی، محمدناصرالدین، صفة صلاة النبی، ج۱، ص۴۹، الناشر:مکتبة المعارف للنشر والتوزیع، الریاض.

 

 

 

 

 

ابوحیان اندلسی هم در تفسیرش به این موضوع اشاره می کند :


وَهَذَا کَلَامٌ لَمْ یَصِحَّ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ

و انتساب این حدیث به نبی اکرم صحیح نیست

ابوحیان اندلسی ، تفسیر بحر المحیط ج 6 ص 82  ، الناشر: دار الفکر - بیروت

 

 

 

و حتی ابن تیمیه سلفی و متعصب هم می گوید :

 

(أصحابی کالنجوم بأیهم اقتدیتم اهتدیتم) ضعیف باطل .


حدیث «اصحابی کالنجوم...»حدیثی ضعیف و باطل است .


ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم، (متوفای 728هـ)، صفة الفتوی والمفتی والمستفتی، ج1 ص55، تحقیق: محمد ناصر الدین الألبانی، الناشر : المکتب الإسلامی - بیروت، الطبعة : الرابعة - 1404

 

ابن حزم اندلسی هم می گوید

ان اصحابی کالنجوم بأیهم اقتدیتم اهتدیتم ، وأما الحدیث المذکور فباطل مکذوب من تولید أهل الفسق.

حدیث «اصحابی کالنجوم...»باطل و دروغ بوده و از دروغ پردازی های اهل فسق است.

إبن حزم ، علی بن أحمد (متوفاى456هـ)، الإحکام فی أصول الأحکام، ج5، صص642 -643، تحقیق: احمد شاکر، ناشر: زکریا علی یوسف، القاهرة

 

  • kp

بنابر نقل محدث شهیر اهل سنت ابوبکر خلال در السنه به سند صحیح وقتی شخصی به نزد احمد بن حنبل می رسد و در مورد حدیث غدیر و وجه ان از احمد سوال می کند با جواب عجیب احمد بن حنبل مواجه می شود که : در مورد این حدیث سوال نکن و به معنای ان کاری نداشته باش و همانگونه که امده بخوان و بگذر !!

 

أخبرنی زکریا بن یحیى أن أبا طالب حدثهم أنه سأل أبا عبد الله عن قول النبی لعلی من کنت مولاه فعلی مولاه ما وجهه قال لا تکلم فی هذا دع الحدیث کما جاء  / اسناد هذا الاثر صحیح

احمد بن حمید مشکانی -از احمد بن حنبل در باره «حدیث پیامبر که فرمود:من کنت مولاه فعلی مولاه» پرسید که احمد بن حنبل پاسخ داد:در این باره سخن مگو!! و حدیث را به همان صورت که نقل شده است بگذار!!!!

السنة لأبی بکر بن الخلال ج2 ص347 و 348 دار النشر: دار الرایة - الریاض

 

 

 

 

 

 

حال سوال می کنیم :

 

1 : حدیث غدیر مگر چه معنا و مقصودی و پیامی را دارد که احمد بن حنبل حاضر به پاسخگویی در مورد حتی معنای سطحی هم از ان نیست ؟!

 

2 : اگر معنای حدیث غدیر همانگونه که اهل سنت ادعا دارند که به معنای دوستی است پس چه ترسی وجوددارد که احمد بن حنبل از جواب دادن در مورد ان هراس داشته باشد !! و اگر معنای واقعه غدیر چیزی بزرگتر از دوستی صرف است ایا احمد بن حنبل جزو کتمان کنندگان حق و گمراه کنندگان امت نیستند ؟

وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون‏

 

و حق را با باطل نیامیزید! و حقیقت را با اینکه می‏دانید کتمان نکنید !

بقره آیه۴۲

 

3 : ایا احمد بن حنبل حق را می دانسته و در اینجا به خاطر ترس از حکام تقیه کرده ؟ تقیه ای که مخالفین بر خلاف شیعه آن را نشانه نفاق می دانند ؟!

 

 

 

 

  • kp

 عمر بن خطاب طبق  مبنای خودش در انتخاب خلیفه باید مجازات و یا قصاص می شد !!

 

عمر بن خطاب کسی را که بدون مشورت با مسلمین به خلافت انتخاب شود را مشروع نمی دانست و معتقد بود هم هم بیعت شونده و هم بیعت کننده باید کشته شوند !!

من بایع رجلا من غیر مشورة من المسلمین فلا یتابع هو ولا الذی تابعه تغرة أن یقتلا

هر کس بدون مشورت با مسلمانان با کسى بیعت کند نه کسى حق دارد بیعت دیگرى را بپذیرد و نه حق دارد کسى با دیگرى بیعت کند وگرنه هر دو نفر کشته مى ‏شوند

صحیح البخاری  ج 6   ص 2505

 

اما وقتی به تاریخ خود تاریخ نگاران از اهل سنت مراجعه می کنیم می بینیم که نه تنها خلافت عمر بدون مشورت با مسلمین بود بلکه ابوبکر از جانب خودش ، نه مسلمین عمر را به خلافت رساند !

 

به خلافت نشستن عمر به دستور ابوبکر !

کتب عثمان رضی الله عنه عهد الخلیفة ، فأمره أن لا یسمی أحدا وترک اسم الرجل فأغمی على أبی بکر ، فأخذ عثمان العهد فکتب فیه اسم عمر ، فأفاق أبو بکر فقال : أرنا العهد ، فإذا فیه اسم عمر ، فقال : من کتب هاذا ؟ قال : أنا ، قال : رحمک الله وجزاک الله خیرا ، لو کتبت نفسک لکنت لذالک أهلا

قال ابن کثیر إسناده صحیح .

از زید بن اسلم از پدرش روایت شده است که گفت: عثمان پیمان نامه خلیفه (بعد از ابو بکر) را  می نوشت؛ پس ابو بکر به او دستور داد که نام کسی را ننویسد و جای اسم را خالی بگذارد ؛ پس ابو بکر بیهوش شده، عثمان نامه را برداشت و در آن نام عمر را نوشت؛ پس وقتی که ابو بکر به هوش آمد گفت: پیمان نامه را به من نشان بده؛ و در آن نام عمر را دید. پس گفت : چه کسی این را نوشته است ؟ عثمان پاسخ داد: من؛ ابو بکر گفت : خدا تو را ببخشاید و جزای خیر دهد؛ قسم به خدا که اگر خودت را نیز می نوشتی سزاوار بودی.

ابن کثیرگفت: سند روایت را صحیح می باشد.

جامع الأحادیث ، سیوطی،  ج 13   ص 121

 

و بنابر تصریح مصادر اهل سنت بسیاری از بزرگان صحابه و مسلمین به این انتخاب ابوبکر اعتراض کردند و ناراضی بودند

وقد تکلموا مع الصدیق فی ولایة عمر وقالوا ماذا تقول لربک وقد ولیت علینا فظا غلیظا .

صحابه با ابوبکر در باره جانشینی عمر با او صحبت کردند و گفتند : چرا یک فرد خشن و غیر صالح را بر خلافت گزیده اى و بر مردم تحمیل کردى ؟ فردا جواب خدا را چه خواهى داد ؟

منهاج السنة ، ج۶ ، ص۱۵۵ ، الناشر : مؤسسة قرطبة ، الطبعة الأولى ، ۱۴۰۶، تحقیق : د. محمد رشاد سالم عدد الأجزاء : ۸ .

 

 

یا جایی که عالم سرشناس اهل سنت ابن مفلح مقدسی تصریح می کند :

لما استخلف أبو بکر عمر رضی اللّه عنهما قال لمعیقیب الدوسی : ما یقول الناس فی استخلاف عمر ؟ قال : کرهه قوم ورضیه قوم آخرون . قال : الذین کرهوه أکثر أم الذین رضوه ؟ قال : بل الذین کرهوه ...

هنگامی که ابوبکر، عمر را به عنوان جانشین خود انتخاب کرد،از معیقیب دوسی سوال کردند: مردم درباره جانشینی عمر چه نظری داشتند؟ او گفت: گروهی ناراضی و گروهی راضی بودند. سوال کردند: کسانی که ناراضی بودند بیشتر بودند و یا کسانی که راضی بودند؟ او گفت: کسانی که ناراضی بودند.

الآداب الشرعیّة  ج1 ، ص71

 

 

 حال سوال :

1 : ایا بنابر مبنای عمر بن خطاب که اگز با کسی بدون مشورت مسلمین بیعت شود باید هم بیعت کننده و هم بیعت شونده کشته شوند ، حال خود عمر بن خطاب که بدون مشورت با مسلمین بلکه بر خلاف میل انان بلکه با دستور ابوبکر به خلافت ، تکلیفش چیست ؟

 

2 : در واقعه یوم الخمیس وقتی رسول اکرم  صلوات الله عله و اله درخواست قلم و دوات کردند تا کتابتی را بنویسندکه بعد از ان هیچ وقت بعد از ان امت گمراهنشود اما خلیفه دوم به اعتراف اهل سنت ، با اهانت به ساحت قدسی پیامبر اکرم ایشان را متهم به بیماری و هذیان گویی کردند و از کتابت این وصیت نبی اکرم جلو گیری کردند اما وقتی ابوبکر در حالت غش و بیماری به خلافت عمر بن خطاب دستور می دهد انرا دلیلی بر شرعیت خلافت عمر محسوب می کنند! ایا این نوعی تناقض و بی انصافی و اهانت به ساحت مقدس رسول اکرم نیست ؟

 

  • kp

 

 

بنابر گزارش صحیح مسلم عبدالله بن عمر به پدرش به گونه ای اعتراض می کند و میگوید که ایا تو وقتی گوسفندانت را به چوپانی بسپاری و بعد از مدتی این چوپان گوسفندانت را رها کنند ایا برای این گله گوسفندان چوپانی را به عنوان جانسشین چوپان قبل انتخاب نمی کنی ؟ حال ایا اهمیت امت اسلامی از گله گوسفند هم کمتر است که مردم میگویند عمر موضوع جانشینی را رها کرده ؟!

إنی سمعت الناس یقولون مقالة فآلیت أن أقولها لک زعموا أنک غیر مستخلف وإنه لو کان لک راعی إبل أو راعی غنم ثم جاءک وترکها رأیت أن قد ضیع فرعایة الناس أشد قال فوافقه قولی فوضع رأسه ساعة ثم رفعه إلی فقال إن الله عز وجل یحفظ دینه وإنی لئن لا أستخلف فإن رسول الله صلى الله علیه وسلم لم یستخلف وإن أستخلف فإن أبا بکر قد استخلف قال فوالله ما هو إلا أن ذکر رسول الله صلى الله علیه وسلم وأبا بکر فعلمت أنه لم یکن لیعدل برسول الله صلى الله علیه وسلم أحدا وأنه غیر مستخلف

صحیح مسلم  ج 3   ص 1455

 

یا  وقتی که عایشه به عبدالله بن عمر می گوید که به پدرش عمر بن خطاب بگوید که به پدرت بگو که امت پیامبر(صلوات الله علیه و اله ) را مثل گله بدون چوپان  رها مکن !

 

ثمّ قالت ( أی عائشة ) : یا بُنیّ! أبلغ عمر سلامی ، وقل له : لا تدع أمّة محمّد بلا راع ، استخلف علیهم ولا تدعهم بعدک هملاً ، فإنّی أخشی علیهم الفتنة

الإمامة والسیاسة بتحقیق الشیری ، ج 1 ص 42 و بتحقیق الزینی ، ج 1 ص 28

 

یادر جایی که معاویه هم وقتی می خواهد برای بعد از خودش جانشین قرار بدهد این گونه می گوید

 

إنّی أرهب أن أدع أمّة محمّد ( ( صلوات الله علیه واله ) ) بعدی کالضأن لاراعی لها

من وحشت دارم ، که امّت پیامبر را همانند گوسفند بدون چوپان رها سازم و بروم‏

اریخ الطبری ، ج 4 ص 226 ؛ الإمامة والسیاسة بتحقیق الشیری ، ج  1 ص 206 ، وبتحقیق الزینی ، ج 1 ص 159 .

 

 

حال سوال می کنیم :

 

1 : ایا اینگونه نیست که نزد مخالفین  عبدالله بن عمر فرزند عمر و عایشه و معاویه علمشان از پیامبر نعوذ بالله بیشتر بود و دلسوز تر نسبت به امت اسلامی بودند که می دانستند شان جامعه اسلامی کمتر از یک گله گوسفند نیست که نیاز به یک چوپان دارد اما خداوند و پیامبر اکرم نعوذ بالله این اهمیت را متوجه نشدند و  پیامبر بعد از خودشان جانشینی تعیین نکردند و امت را به حال خودش رها کردند ایا این یک توهین آشکار نیست !!!

 

 

2 : اگر همانطور که عمر به پسرش می گوید عدم تعیین خلیفه سنت پیامبر اکرم بوده، چرا ابوبکر بر خلاف سنت پیامبر صلی الله علیه و آله عمل کرده و برای خود جانشین معین کرد چرا فرزندان عمر او را به ترک سنت پیامبر دعوت کردند؟ چرا عمر بن خطاب مانند پیامبر اهل سنت عمل نکرد، بلکه خلافت را در یک شوای فرمایشی که نتیجه آن از قبل مشخص بود گذاشت

 

 

 

  • kp

 

روایت بی نظیر سلونی فَوَاللَّهِ لَا تَسْأَلُونِی عَنْ شَیْءٍ یَکُونُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ إِلَّا حَدَّثْتُکُمْ بِهِ....مصادر اهل سنت

 

حَدَّثنَا أَبُو الْوَلِیدِ قَالَ: حَدَّثَنَا مَهْدِیُّ بْنُ أَبِی الْمَهْدِیِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُعَاذٍ الصَّنْعَانِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مَعْمَرٌ، عَنْ وَهْبِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ أَبِی الطُّفَیْلِ، قَالَ: شَهِدْتُ عَلِیًّا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، وَهُوَ یَخْطُبُ، وَهُوَ یَقُولُ: «سَلُونِی، فَوَاللَّهِ لَا تَسْأَلُونِی عَنْ شَیْءٍ یَکُونُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ إِلَّا حَدَّثْتُکُمْ بِهِ، وَسَلُونِی عَنْ کِتَابِ اللَّهِ، فَوَاللَّهِ مَا مِنْهُ آیَةٌ إِلَّا وَأَنَا أَعْلَمُ أَنَّهَا بِلَیْلٍ نَزَلَتْ أَمْ بِنَهَارٍ، أَمْ بِسَهْلٍ نَزَلَتْ أَمْ بِجَبَلٍ» ...

اسناده صحیح

از ابوطفیل نقل شده است: شاهد بودم که على (علیه السلام) خطبه مى‌خواند و مى‌فرمود: از من بپرسید، به خدا سوگند! از هر چه که تا روز قیامت به وجود می آید و اتفاق مى‌افتد، سؤال نمى‏ کنید، مگر این که تمام آن‌ها را پاسخ مى‏ گویم. از کتاب خدا بپرسید، به خدا سوگند! هیچ آیه ‏اى نازل نشده است، مگر اینکه از همه شما داناترم که شب نازل شده است یا روز، در صحرا نازل شده است یا در کوه...

جامع بیان العلم و فضله ،ابن عبد البر ج 1 ص 464 دار ابن الجوزی

 

 

 

 

  • kp

وأخرج سعید بن منصور وأبو یعلى بسند جید عن مسروق قال : رکب عمر بن الخطاب المنبر ثم قال : أیها الناس ما إکثارکم فی صداق النساء وقد کان رسول الله صلى الله علیه و سلم وأصحابه وإنما الصدقات فیما بینهم أربعمائة درهم فما دون ذلک ولو کان الإکثار فی ذلک تقوى عند الله أو مکرمة لم تسبقوهم إلیها فلا أعرفن ما زاد رجل فی صداق امرأة على أربعمائة درهم 
 ثم نزل فاعترضه امرأة من قریش فقالت له : یا أمیر المؤمنین نهیت الناس أن یزیدوا النساء فی صدقاتهن على أربعمائة درهم ؟ قال : نعم 
 فقالت أما سمعت ما أنزل الله یقول وآتیتم إحداهن قنطارا فقال : اللهم غفرانک 
 ! کل الناس أفقه من عمر 
 ثم رجع فرکب المنبر فقال : یا أیها الناس إنی کنت نهیتکم أن تزیدوا النساء فی صدقاتهن على أربعمائة درهم فمن شاء أن یعطی من ماله ما أحب 

 

روزی عمر بن خطاب خطبه می خواند گفت: هر که بر مهریه زن مغالات (زیاده روی) کند و از چهارصد درهم بیشتر مهر نماید او را حد می زنم ( تنبیه میکنم) !!! و آنچه بر چهارصد درهم افزوده باشد را داخل بیت المال می کنم! پیر زنی در آنجا حاضر بود. برخاست و گفت: ای عمر کلام تو اولی (بهتر) به قبول است یا کلام خداوند تبارک و تعالی ؟؟؟ عمر گفت: کلام خداوند. پیر زن گفت: حق تعالی در قرآن مجید فرموده:
چنانچه کابین زنی را بار طلا قرار دادید مانعی ندارد. (نساء /20)

عمر گفت: همه مردم از عمر دانا ترند !!

الدر المنثور - دار الفکر (ج2/ 466)

 

ابن کثیر هم بعد ار نقل این جریان سند ان را قوی می داند :

 إسناده جید قوی

تفسیر ابن کثیر / دار الفکر (ج1/ 577)

 

 

حال ببینیم اعتراف مصادر اهل سنت به علم بی کرانه امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام را :

 


حدَّثنَا أَبُو الْوَلِیدِ قَالَ: حَدَّثَنَا مَهْدِیُّ بْنُ أَبِی الْمَهْدِیِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُعَاذٍ الصَّنْعَانِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مَعْمَرٌ، عَنْ وَهْبِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ أَبِی الطُّفَیْلِ، قَالَ: شَهِدْتُ عَلِیًّا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، وَهُوَ یَخْطُبُ، وَهُوَ یَقُولُ: «سَلُونِی، فَوَاللَّهِ لَا تَسْأَلُونِی عَنْ شَیْءٍ یَکُونُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ إِلَّا حَدَّثْتُکُمْ بِهِ، وَسَلُونِی عَنْ کِتَابِ اللَّهِ، فَوَاللَّهِ مَا مِنْهُ آیَةٌ إِلَّا وَأَنَا أَعْلَمُ أَنَّهَا بِلَیْلٍ نَزَلَتْ أَمْ بِنَهَارٍ، أَمْ بِسَهْلٍ نَزَلَتْ أَمْ بِجَبَلٍ» ...

 

ابوالطفیل ‌می‌گوید: علی رضی الله عنه را دیدم در حالی که سخنرانی می‌کرد و می‌گفت: از من بپرسید.به خداوند سوگند از من در مورد چیزی تا روز قیامت نمی پرسید مگر آن که در مورد آن برای شما صحبت می کنم.از من در مورد کتاب خداوند بپرسید.به خداوند سوگند آیه در قرآن وجود ندارد مگر آن که من اعلم به این هستم که آن آیه در روز نازل شده یا در شب، در زمین صاف و هموار نازل شده یا در کوه ...


الأزرقی، أبو الولید محمد بن عبد الله بن أحمد (المتوفى 250 هـ)، أخبار مکة وما جاء فیها من الأثار، ج1، ص92، ح40، المحقق: عبد الملک بن عبد الله بن دهیش، الناشر: مکتبة الأسدی، الطبعة: الأولى، 1424 هـ - 2003 م.
تعلیق المحقق: إسناده صحیح


النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر (المتوفى 463هـ)، جامع بیان العلم وفضله، ج1، ص464، ح726، تحقیق: أبی الأشبال الزهیری، الناشر: دار ابن الجوزی - المملکة العربیة السعودیة،  الطبعة: الأولى، 1414 هـ - 1994 م.
تعلیق المحقق: إسناده صحیح

 

 

 

نکته مهم :این در حالی است که خود علمای اهل سنت از  رسول خدا  صلی الله علیه وآله نقل می کنند که فرمود:

من تقدم على قوم من المسلمین وهو یرى أن فیهم من هو أفضل منه فقد خان الله ورسوله والمسلمین.
اگر کسی بر عده ای از مسلمانان مقدم شود در حالی که می‌داند در جامعه بهتر از او وجود دارد، هم به خدا و هم به پیغمبر و هم به مسلمان‌ها خیانت کرده است. 

        تمهید الأوائل وتلخیص الدلائل ج 1 ص 486

 

 

 ایا شخصی که به ساده ترین احاکم شرعی هم علم ندارد شایسته خلافت و اجرای صحیح شرع الله در جامعه اسلامی است ؟!


ایا شخصی که خودش اعتراف می کند علم او حتی از مردم عوام هم کمتر است و یک پیر زن عوام باید او را راهنمایی کند شایسته است که با حضور شخصی که تحدی و اعلان کرده که سَلُونِی، فَوَاللَّهِ لَا تَسْأَلُونِی عَنْ شَیْءٍ یَکُونُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ إِلَّا حَدَّثْتُکُمْ بِهِ ، عهده دار خلافت شود  و باعث خانه نشینی چنین شخصی شود ؟!

 

 

 

 

 

  • kp

نقش قبیله اسلم در به خلافت رسیدن خلیفه اول  به نقل طبری به صورتی که وقتی انها به تیم خلافت پیوستند عمر میگوید دیگر یقین به پیروز شدنمان کردم.!!


ما هو إلاّ أن رأیت أسلم، فأیقنت بالنصر.
 

هنگامی که قبیله اسلم را دیدم یقین به پیروزی پیدا کردم.  
(قبیله اسلم همان قبیله چماق‌به‌دست می‌باشد که از مردم به زور برای خلیفه اول بیعت می‌گرفت.)


تاریخ الطبری ج 2 ص 244

 

کلمه النصر به خوبی قدرت طلبی و رقابت و مبارزه عمر بن خطاب را برای رسیدن به قدرت را نشان می دهد 
 

  • kp

 

 

 

ابن کثیر سلفی متعصب : نصی و گفتاری از نبی اکرم بر خلافت ابوبکر نیست .

  • kp

 

من مات علی حب آل محمد مات شهیدا  به نقل از تفسیر مفسر شهیر اهل سنت قرطبی

 

 

من مات علی حب آل محمد مات شهیدا به نقل از تفسیر مفسر معروف اهل سنت ثعلبی شافعی

 

من مات علی حب ال محمد مات شهیدا به نقل از نزهة المجالس صفوری شافعی

 

من مات علی حب آل محمد مات شهیدا به نقل از کشاف زمخشری

 

 

 

 

 

 

 

  • kp

 

عدم رضایت و اعتراض صحابه و مردم به انتخاب عمر بن خطاب به عنوان خلیفه !!

 

 

ابن تیمیه حرانی می‌نویسد :

وقد تکلموا مع الصدیق فی ولایة عمر وقالوا ماذا تقول لربک وقد ولیت علینا فظا غلیظا .

صحابه با ابوبکر در باره جانشینی عمر با او صحبت کردند و گفتند : چرا یک فرد خشن و تندخو را بر خلافت گزیده ای و بر مردم تحمیل کردی ؟ فردا جواب خدا را چه خواهی داد ؟

منهاج السنة ، ج6 ، ص155 ، الناشر : مؤسسة قرطبة ، الطبعة الأولی ، 1406، تحقیق : د. محمد رشاد سالم عدد الأجزاء : 8

 

 محمد بن مفلح مقدسی متوفی 763 هـ (شاگرد ذهبی ، مزی و تقی الدین سبکی ) از فقیهان و محدثان شهیر اهل سنت در کتاب الاداب الشرعیه  در این باره نقل قابل توجهی داره :

 

لَمَّا اسْتَخْلَفَ أَبُو بَکْرٍ عُمَرَ - رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُمَا - قَالَ لِمُعَیْقِیبٍ الدَّوْسِیِّ مَا یَقُولُ النَّاسُ فِی اسْتِخْلَافِی عُمَرَ قَالَ: کَرِهَهُ قَوْمٌ، وَرَضِیَهُ قَوْمٌ آخَرُونَ قَالَ فَاَلَّذِینَ کَرِهُوهُ أَکْثَرُ أَمْ الَّذِینَ رَضَوْهُ؟ قَالَ: بَلْ الَّذِینَ کَرِهُوهُ


بوبکر، عمر را به عنوان جانشین خود انتخاب کرد، از معیقیب دوسی سؤال کردند: مردم درباره انتخاب عمر چه نظری داشتند؟ گفت: گروهی راضی و گروهی ناراضی بودند. سؤال کردند: آن‌ها که ناراضی بودند، بیشتر بود، یا آن‌ها که راضی بودند؟
جواب داد: آن‌ها که ناراضی بودند.


نام کتاب : الآداب الشرعیة والمنح المرعیة نویسنده : ابن مفلح، شمس الدین    جلد : 1  صفحه : 41

 

 

 

 

 

 

به نقل از ابن عساکر تراجم نویس شهیر اهل سنت

لما ثقل أبو بکر فأراد أن یستخلف عمر فقالوا استخلف علینا فظا غلیظا فهو إذا ولی کان أفظ وأغلظ ماذا تقول لربک إذا أتیته وقد استخلفت عمر

زمانی که خلیفه سنگین شد (مرگ او نزدیک شد) پس اراده کرد که عمر را جانشین خود کند : پس به ابوبکر گفتند  ایا برما کسی که خشن و بد اخلاق هست را جانشین میکنی . زمانی که او(عمر) سرگرستی را به عهده گیرد خشن تر و بد اخلاق تر میشود . پس تو ای ابوبکر زمانی که خدارا ملاقات کنی درباره جانشین کردن عمر به خدا چه جوابی خواهی داد

تاریخ مدینه دمشق ج 30 ص 430

 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • kp