مشکات الولایه پاسخ به شبهات و معارف ، مودبانه و مستدل

بایگانی
آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سب عثمان» ثبت شده است

 

 

ابن تیمیه تصریح می کند که بسیاری از صحابه و تابعین با امیرالمومنین علیه السلام دشمنی می کردند

 وَلَمْ یَکُنْ کَذَلِکَ عَلِیٌّ، فَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ الصَّحَابَةِ وَالتَّابِعِینَ کَانُوا یُبغِضُونَهُ وَیَسُبُّونَهُ وَیُقَاتِلُونَهُ
و بسیاری از صحابه و تابعین بغض علی را داشتند و او را سب می کردند و با او می جنگیدند 
 منهاج السنه ج۷ ص۱۳۷ و ۱۳۸

 

 

 

یا جایی که ابن تیمیه اینگونه به دستور سب حضرت توسط معاویه ملعون اشاره می کند :

لما أمره معاویة بالسب فأبى فقال ما منعک أن تسب علی بن أبی طالب ؟ فقال ثلاث قالهن رسول الله صلى الله علیه وسلم فلن أسبه لأن یکون لی واحدة منهن أحب إلی من حمر النعم الحدیث ، فهذا حدیث صحیح رواه مسلم فی صحیحه ... .
اما روایت سعد : هنگامی که معاویه به سعد بن أبی وقاص فرمان که داد که علی علیه السلام را سبّ نماید ، وی از سبّ علی علیه السلام خودداری کرد . معاویه گفت : چه چیزی تو را از سب ودشنام دادن به علی باز می دارد؟ سعد گفت : سه فضیلت از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در شأن على علیه السّلام شنیدم که با توجه به آن ها، هیچگاه به سبّ و دشنام اقدام نمى‏کنم که اگریکى از آن سه خصلت را در حق من فرموده بود براى من بهتر و ارزنده‏تر از شتران سرخ مو بود ،این حدیث صحیحی است که مسلم در صحیحش آن را نقل کرده است

منهاج السنة ، ج3 ، ص15 ، ط دار الکتب العلمیة ، بیروت ، 1420 هـ .
 

 

 

 

ابن اثیر مورخ شهیر  نزد اهل سنت هم اذعان و تصریح می کند که یکی از شروط امام حسن مجتبی برای معاویه ملعون عدم  سب معاویه نسبت به امیرالمومنین علیه السلام بود که معاویه ملعون به ان وفا نکرد :

وکان الذی طلب الحسن من معاویة أن یعطیه ما فی بیت مال الکوفة ومبلغه خمسة آلاف وخراج دارابجرد من فارس وأن لا یشتم علیا فلم یجبه إلی الکف عن شتم علی فطلب أن لا یشتم وهو یسمع فأجابه إلی ذلک ثم لم یف له به أیضا

«و آن چیزهایی که حسن علیه السلام از معاویه خواست، این بود که موجودی خزانه کوفه را به وی تحویل بدهد که مبلغ آن 5000 بود  و همچنین مالیات دارابگرد فارس را به وی بدهد و همچنین علی علیه السلام  را ناسزا نگوید. [معاویه همه شرطها را قبول کرد، ولی] شرط ناسزا نگفتن را نپذیرفت؛ لذا [امام حسن علیه السلام ] از وی خواست که در حضور وی، امیرالمومنین علیه السلام  را ناسزا نگوید. معاویه ابتدا این شرط را قبول کرد، ولی بعدا به آن نیز وفا نکرد.

الکامل فی التاریخ  ج 3   ص 272 و المختصر فی أخبار البشر  ج 1   ص 126

 

 

 

ابن کثیر دمشقی در کتاب "البدایة و النهایة"این گونه تصریح می کند که :

وکلهم قد کان ناصبیا     إلا الامام عمر التقیا

و همه (خلفای) بنی امیه غیر از عمر بن عبدالعزیز ناصبی بودند

البدایة و النهایة.ج15 ص330.ط دار ابن کثیر

 

 

 

ذهبی در توصیف بنی امیه می گوید :

فی آل مروان نصب ظاهر سوى عمر بن عبد العزیز ... .
مروانیان غیر از عمربن عبد العزیز دشمن علی بودند

سیر اعلام النبلاء ، ج 5 ، ص113

 

 

ذهبی نقل می کند وقتی امام سجاد علیه السلام از مروان بن حکم علت ناسزا گفتنش به امیر المومنین علیه السلام را می پرسند او می گوید چون کار ما جز با این کار جلو نمی رود !!

وروی عُمَر بْن عَلِیِّ بْن الْحُسَیْنِ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ مروان: مَا کان فی القوم أدفع عَنْ صاحبنا من صاحبکم - یعنی علیًّا - عَنْ عثمان، قَالَ: فَقُلْتُ: مَا بالُکُم تسُبُّونه على المنابر! قَالَ: لَا یستقیم الأمر إلّا بذلک، رواه ابن أبی خَیْثَمَة. بإسناد قویٍّ، عَنْ عُمَر.

امام سجاد﴿علیه السلام﴾ به مروان فرمود :«چرا امام علی را بر روی منبرها دشنام‌ میدهید»؟ مروان گفت:«جز با آن، کار پیش نمیرود!»

تاریخ الإسلام، شمس الدین ذهبی ، تحقیق بشار (ج2/ ص254)

 

 

ابن کثیر در مورد مروان بن حکم حاکم معاویه تصریح می کند که :

وَلَمَّا کَانَ مُتَوَلِّیًا عَلَى الْمَدِینَةِ لِمُعَاوِیَةَ کَانَ یَسُبُّ عَلِیًّا کُلَّ جُمُعَةٍ عَلَى الْمِنْبَرِ، 

 و هنگامی که او والی مدینه برای معاویه بود، هر جمعه بر منبر به حضرت علی -علیه السّلام- را سب می کرد..

 البدایه و النهایه ج۱۱ ص۷۱۲

 

 

 

یا ابی الفداء در تاریخش می نویسد :

کان خلفاء بنی أمیة یسبون علیاً رضی الله عنه من سنة إِحدى وأربعین وهی السنة التی خلع الحسن فیها نفسه من الخلافة إلى أول سنة تسع وتسعین آخر أیام سلیمان بن عبد الملک فلما ولی عمر أبطل ذلک وکتب إِلى نوابه بإبطاله ... .
خلفای بنی امیه از سال چهل ویک که سال خلع حسن بن علی از خلافت بود تا سال نودونه آخرین روزهای حکومت سلیمان بن عبد الملک و آغاز حکومت عمر بن عبد العزیز ، علی (علیه السلام) را سب ولعن می‌کردند

تاریخ أبی الفداء ، فصل فی ذکر إبطال عمر بن عبد العزیز سب علی بن أبی طالب علی المنابر ، ج1 ،‌ ص287 .
 

 

 

 

أقامها عمر بن عبد العزیز حین آلت الخلافة إلیه مقام ما کانو بنو أمیة غضب الله تعالى علیهم یجعلونه فی أواخر خطبهم من سب علی کرم الله تعالى وجهه ولعن کل من بغضه وسبه وکان ذلک من أعظم مآثره رضی الله تعالى عنه .
عمر بن عبد العزیز ، زمانی که به خلافت رسید ،‌ احسان و نیکوکاری را به جای ناسزاگویی به علی (علیه السلام) قرار داد وزنده کرد، بنی امیه که غضب خداوند بر آن‌ها باد ، در پایان خطبه‌های نماز جمعه تا زمان عمر بن عبد العزیز به علی (علیه السلام) ناسزا می‌گفتند که این از بهترین آثار و افتخار عمر بن عبد العزیز به شمار می‌رود .

روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی ، آلوسی ، ج7 ، ص456 ، ط الأولی ، دار الکتب العلمیة ، بیروت ، 1422 هـ .
 

 

 

یا ابن خلدون مورخ شهیر نزد اهل سنت این گونه تصریح می کند :

وکان بنو أمیة یسبون علیا فکتب عمر إلى الآفاق بترک ذلک .
بنی امیه به علی (علیه السلام) ناسزا می‌گفتند تا این که عمر بن عبد العزیز به تمام سرزمین‌ها نامه نوشت و دستور به ترک آن داد .

تاریخ ابن خلدون ، ج3 ، ص75 .
 

 

 

 

یا ابن العمرانی در الإنباء فی تاریخ الخلفاء تصریح می کند :
وکان بنی امیة کلهم یلعنون علیا ـ صلوات الله علیه وسلامه ـ علی المنبر ، فمذ ولی عمر بن عبد العزیز قطع تلک اللعنة .

تمامی بنی امیه ، علی (علیه السلام) را بر فراز منبرها لعن می‌کردند ، تا زمانی که عمر بن عبد العزیز به حکومت رسید و دستور به ترک آن داد .
الإنباء فی تاریخ الخلفاء ، ابن العمرانی ، ص51 ، ط الأولی ، دار الآفاق العربیة ، مصر ، 1419 هـ .

 

 

 

 

یا نویری در کتب معروفش این گونه اذعان می کند :

وکان من أول ما ابتدأ به عمر بن عبد العزیز أن ترک سب علی بن أبی طالب رضی الله عنه على المنابر، وکان یسب فی أیام بنی أمیة إلى أن ولی عمر فترک ذلک .
نخستین کاری که عمر بن عبد العزیز انجام داد ، این بود که ناسزاگویی به علی بن أبی طالب (علیه السلام) را بر فراز منبرها ترک کرد ، در زمان بنی امیه علی (علیه السلام) را سب می‌کردند ؛ اما هنگامی که عمر بن عبد العزیز خلیفه شد ، آن را ترک کرد .

نهایة الأرب فی فنون الأدب ، النویری ، ج21 ، ص216 ، ط الأولی ، دار الکتب العلمیة ، بیروت ، 1424 هـ .
 

 

 

جلال الدین سیوطی در تاریخ الخلفاء اعتراف و تصریح می کند :
کان بنو أمیة یسبون علی بن أبی طالب فی الخطبة فلما ولی عمر ابن عبد العزیز أبطله وکتب إلى نوابه بإبطاله .

بنی امیه ، به علی بن أبی طالب (علیه السلام) در خطبه‌های نماز دشنام می‌دادند ؛ اما هنگامی که عمر بن عبد العزیز به خلافت رسید ، این عمل را ترک کرد و به فرماندارانش دستور ترک آن را داد .

تاریخ الخلفاء ، السیوطی ، ص194 ، ط الأولی ، مصر ، دار الفجر للتراث ، 1420 هـ .
 

 

 

ابن اثیر جزری مورخ شهیر نزد اهل سنت هم اعتراف می کند که :

کان بنو أمیة یسبون أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام إلى أن ولی عمر بن عبد العزیز فترک ذلک وکتب إلى العمال فی الآفاق بترکه .
بنی امیه به علی دشنام می دادند ؛ تا زمانی که عمر بن عبد العزیز به حکومت رسیده این کار را ترک نمود و به نقاط مختلف بخشنامه کرد که این کار را ترک کنند .

الکامل فی التاریخ ، حوادث سال 99 هـ ، ج5 ، ص42 .
 

 

 

خیر الدین الزرکلی تراج نویس معروف نزد اهل سنت هم اینگونه تصریح می کند :

وولی الخلافة بعهد من سلیمان سنة 99 ه‍ ، فبویع فی مسجد دمشق . وسکن الناس فی أیامه ، فمنع سب علی بن أبی طالب ( وکان من تقدمه من الأمویین یسبونه على المنابر ) .


عمر بن عبد العزیز ، در سال 99 هـ بعد از سلیمان خلافت را به دست گرفت ، مردم در مسجد دمشق با وی بیعت کردند ، مردم در زمان وی آرام بودند ، پس وی از ناسزاگویی به علی بن أبی طالب (علیه السلام) که حاکمان پیش از وی از بنی امیه بر فراز منبرها انجام می دادند ، جلوگیری کرد .

الأعلام ، خیر الدین الزرکلی ، ج 5 ، ص50 .
 

 

 

شیخ محمود سعید بن ممدوح سنی مذهب هم این گونه تصریح می کند که :
الآثار فی هذه الجریمة البشعة وأخبارها الشنیعة متواترة ، وهذه عظیمة تصغر عندها العظائم ، وجریمة تصغر عندها الجرائم وشنیعة تتلاشی أمام بشاعتها الشنائع .

دلایل و شواهد بر این گناه و خطای زشت بی‌شمار و متواتر است . ومی توان گفت که این جنایت خشن به اندازه‌ای سنگین است که دیگر جنایات بزرگ در برابرش کوچک و غیر قابل دیدن است .

غایة التبجیل ، محمود سعید ، ص283 ، ط الأولی ، مکتبة الفقیه ، الإمارات ، 1425 هـ .
 

 

 

حال سوال می کنیم 

 

ایا مگر نه این است که به اذعان بزرگان نزد اهل سنت پیامبر اکرم فرمودند :

قال رسول الله صلی الله علیه و اله:
من سب علیا فقد سبنی و من سبنی فقد سب الله تعالی.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمودند: هر کس علی علیه السلام را فحش دهد من را فحش داده و هر کس من را فحش دهد به تحقیق خدا را فحش داده است. 

المستدرک علی الصحیحین ج3 ص 131

 

 

 

قال عَلِیٌّ وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إنه لَعَهْدُ النبی الْأُمِّیِّ صلی الله علیه وسلم إلی أَنْ لَا یُحِبَّنِی إلا مُؤْمِنٌ ولا یُبْغِضَنِی إلا مُنَافِقٌ.

امیر المومنین علیه السلام می فرماید : قسم به خدایی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید این عهدی است که پیامبر با من فرمود : دوست نمی دارد تو را جز مومن و دشمن نمی دارد تو را جز منافق .

صحیح مسلم ، ج 1 ص 86 رقم .78

 

 

 

ایا مگر نه این است که به اعتراف بزرگان اهل سنت پیامبر اکرم فرمودند :

«عادی الله من عادی علیا»

هر کسی با علی علیه السلام دشمنی کند، با خدا دشمنی کرده است.

صحیح الجامع الصغیر وزیادته، الألبانی، جلد 2، صفحه 735

ألبانی سند روایت را تصحیح کرده است.

 

 

و اما دشمنی با خداوند در قرآن کریم : 

 

مَن کَانَ عَدُوًّا لِّلّهِ ... فَإِنَّ اللّهَ عَدُوٌّ لِّلْکَافِرِینَ ﴿98 البقرة﴾

 

وَیَوْمَ یُحْشَرُ أَعْدَاء اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ ﴿19 فصلت﴾

 

ذَلِکَ جَزَاء أَعْدَاء اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فِیهَا دَارُ الْخُلْدِ جَزَاء بِمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ ﴿28 فصلت﴾

 

 

 

 

  • kp

 

 

در نقلی که با  سندی که با روات توثیق شده نقل شده این گونه امده :

 - حدثنا الحزامی (صدوق حسن الحدیث)قال حدثنا عبد الله بن وهب(ثقه حافظ) قال أخبرنی یونس(ثقه) عن أبی شهاب(الفقیه الحافظ متفق على جلالته وإتقانه) قال أرسل عثمان رضی الله عنه إلى علی رضی الله عنه وهو محصور إن کنت مأکولا فکن خیر آکل ولا تخل بینها 
وبین ابن فلانة یرید طلحة

أخبار المدینة ابن شبه نمیری بصری ،ج 4 ص 54و55 ط دار العلیان

 

در این نقل مصادر وهابیت می گوید که عثمان یک صحابی را ابن فلانه که نزد وهابیت به معنای حرام زاده است صدا می زده !!

مرسل تابعی هم نزد بزرگان وهابیت حجت است 

ملا علی قاری حنفی می گوید :
مرسل التابعی حجة عند الجمهور
مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج 1 ص 3284 در شرح ح 5247

 

ایا اگر مثل این نقل های تاریخی  در کتب دیگر فرق اسلامی بود وهابیت با قاعده خود ساخته عدالت صحابه دست به تکفیر انها نمی زد ؟!

  • kp

 

بیان کتب اهل سنت به اینکه خود صحابه هم قاعده ساختگی عدالت صحابه را قبول ندلشتند و جناب عمار معاویه را سب و شتم می کرد ...

 

به سند صحیح ابوالغادیه ملعون قاتل حضرت عمار می گوید :

أخبرنا أبو حفص وکلثوم بن جبیر عن أبی غادیة قال: " سمعت عمار بن یاسر یقع فی عثمان یشتمه بالمدینة، قال: فتوعدته بالقتل، قلت: لئن أمکننی الله منک لأفعلن، فلما کان یوم صفین جعل عمار یحمل على الناس، فقیل: هذا عمار،فرأیت فرجة بین الرئتین وبین الساقین، قال: فحملت علیه فطعنته فی رکبته،قال، فوقع فقتلته، فقیل: قتلت عمار بن یاسر؟ ! وأخبر عمرو بن العاص، فقال: سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول: (فذکره) ، فقیل لعمرو بن العاص:هو ذا أنت تقاتله؟ فقال: إنما قال: قاتله وسالبه

 

ابوغادیه می گوید: درمدینه عمار بن یاسر را شنیدم که به عثمان دشنام می‎دهد؛ پس او را تهدید به قتل کردم و گفتم: اگر خداوند ممکن سازد، به تحقیق انجام می‎دهم! پس زمانی که جنگ صفین شد، عمار بر مردم حمله می‎کرد. گفتند: این عمار است؛ پس من به عمار بن یاسر حمله کردم و به زانوۍ او ضربه زدم و او افتاد؛ پس او را کشتم. گفتند: عمار بن یاسر را کشتی؟ و خبر به عمرو بن عاص رسید؛ پس گفت: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: همانا قاتل عمار وسلب کننده او در آتش است.

 

تصحیح البانۍ:وهذا إسناد #صحیح، رجاله ثقات 

سلسلة الأحادیث الصحیحة ج:5 ص:19

http://lib.efatwa.ir/43369/5/19

 

جالب است طبق نقل های صحیح حدیثی اهل سنت پیامبر اکرم  جناب عمار همیشه هدایتگر ترین راه را انتخاب می کند ...

 

حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ حَبِیبٍ، عَنْ حَبِیبِ بْنِ أَبِی ثَابِتٍ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ یَسَارٍ، قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ فَوَقَعَ فِی عَلِیٍّ، وَفِی عَمَّارٍ رَضِیَ اللهُ تَعَالَى عَنْهُمَا عِنْدَ عَائِشَهَ، فَقَالَتْ: أَمَّا عَلِیٌّ، فَلَسْتُ قَائِلَهً لَکَ فِیهِ شَیْئًا، وَأَمَّا عَمَّارٌ، فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَقُولُ: لَا یُخَیَّرُ بَیْنَ أَمْرَیْنِ، إِلَّا اخْتَارَ أَرْشَدَهُمَا.

فردی به امام علی(ع) و عمار بن یاسر(رض) نزد عائشه دشنام داد پس گفت : در مورد علی(ع) چیزی به تو نمیگویم اما درمورد عمار من از رسول الله(ص) شندیم که گفتند : بین دو امر مخیر نمیشود مگر اینکه رائ هدایت کننده تر ونزدیک به صواب وحق را انتخاب میکند. 

 


تعلیق شعیب الأرنؤوط : إسناده صحیح على شرط مسلم

مسند  أحمد بن حنبل ج6 ص 113

 

 

 

 

  • kp